شاعر : ابراهیم قبله آرباطان نوع شعر : مدح و مناجات با ائمه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : مسمط
با پـای سر به سـیـر سـماوات میرویم احـرام بـسـتهایم و به مـیـقـات میرویم
تـا بـارگـاه قــبـلـۀ حـاجــات مـیرویــم قـسـمت اگرشـود به مـلاقـات میرویم
میـقـات ما حـسـین،مـلاقـات ما حـسین
زانـو زدیم پـیـر وجـوان بـرزمـین تو ما حـلـقـه بـسـتـهایـم به دور نـگـیـن تو
ما را کـشـانـده است کجـاها طـنـین تـو افـــتــادهایــم درگــذر اربـــعــیــن تــو
ای واژه واژه نام تو صد ماجرا حسین
ما چونکـبوتـران حـرم پرشکـسـتهایم از آشـیان گـذشته وازخود گسـسـتهایم چون صیدهای زخمی درخون نشستهایمیعـنـیکه دل به لـذت دیـداربـسـتـهایـم
مرهم حسین،صبر حسین وشفا حسین ای جان شرحهشرحه بگو ماجرا چه بود!راز به خـون تپـیدن خون خدا چه بود!
آن جوشش صدای تو برکربلا چه بود! دادی بها به خون خودت،خونبها چه بود!
ای خون پاک تو، همه تن، خون بها حسین با بـادها بگـو که هـوایـم هـوای توست با نـایهـا بگـوکه نـوایم نـوای تـوست بغضی که درتلاوت درخون رهای توستسودای آتشیست که برخیمههای توست
ای تـا ابـد،نــوای مـن بـیـنـوا حـسـیـن
گل زخـمها شکـفته شده روی پیـکـرت چون کعبه فوج تیغ گرفتهست دربرت بعد از تو دشت،یکسر«إِذَاالشَّمْسُ کُوِّرَتْ»بالا سـرت، بلـند سرت، تا خـدا،سرت بر ما چهرفته است بهشوقتو«یا حسین»